Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار ایلنا، فیلم «سمفونی نهم» آخرین ساخته محمدرضا هنرمند در سمت نویسنده و کارگردان بود که پس از ۱۷ سال دوری او را به سینما بازگرداند. این فیلم که با بهره گرفتن از شخصیت ملک‌الموت به روایت‌های مختلفی از عشق در تاریخ ۲۵۰۰ ساله ایران می‌پردازد، پاییز سال گذشته به پرده سینماها راه پیدا کرد اما آنچنان که باید با استقبال مخاطبان مواجه نشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این روزها که «سمفونی نهم» به شبکه نمایش خانگی آمده، با استقبال نسبتا خوبی از سوی مخاطبان همراه شده است. با محمدرضا هنرمند پیرامون عدم موفقیت آخرین فیلم کارنامه کاری‌اش در سینماها و موضوعات مطرح شده در آن گفتگو کردیم.

سکانس‌های جذاب سمفونی نهم به دلیل نوسانات هزینه‌ها حذف شد

باتوجه به عواملی موفقیت‌زایی همچون بازگشت محمدرضا هنرمند بعد از ۱۷ سال دوری از سینما، حضور ستاره‌های مختلف و قصه‌ای که دارای جذابیت‌های تاریخی و بصری مختلف بود، فیلم «سمفونی نهم» فرصت اکران در زمان مناسبی را پیدا نکرد و فروش خوبی هم نصیبش نشد. به‌طور کل اکران فیلم‌ها در سینمای ایران از چه ساز و کاری برخوردار است؟ آیا دست‌هایی در پشت پرده برای چگونگی اکران فیلم‌ها و موفقیت برخی و عدم موفقیت برخی دیگر برنامه‌ریزی می‌کنند؟

در جواب شما باید عرض کنم که متاسفانه بله، هر جا که پای پول، بی‌اخلاقی و ضعف نظارت هست، باندبازی، طمع و منافع شخصی هم وجود دارد. این اتفاق شوم، چه در سینما و چه در حوزه‌های دیگر پدیده‌ی نوظهوری نیست. اما در مورد عدم موفقیت اکران فیلم «سمفونی نهم» دلایل دیگری هم در این ناکامی تلخ بی‌تاثیر نبوده‌اند که اول از همه خود فیلم است. این فیلم قرار بود چیز دیگری شود که این شد. 

اجازه بدهید تا در همین ابتدای گفتگو عرض کنم که همه‌ی حرف‌هائی که می‌زنم به هیچ‌وجه به قصد توجیه کمبودها و کاستی‌های فیلم نیست، همین‌طور گلایه، آه و ناله کردن هم نبوده و از همه مهم‌تر قصد خودستائی و مبرا کردن خودم از ضعف‌ها و ناتوانائی‌هایم را هم ندارم. در واقع این موارد را می‌گویم تا در جائی ثبت شود، فقط همین. خوشبختانه متن کامل فیلمنامه نوشته شده، هم در نزد عوامل فیلم و هم در مراکز مربوط به وزارت ارشاد اسلامی موجود است. کمی بعدتر هم به صورت چاپ شده در اختیار عموم قرار خواهد گرفت. 

اما ماجرا از همان روزهای اول فیلمیرداری آغاز شد که متوجه شدیم بودجه در نظر گرفته شده به دلیل ساخت و سازهای گسترده دکورها، لباس‌ها و تجهیزات از یک طرف و گرانی‌های روزافزون و غیرمنتظره از طرف دیگر مانع ساختن فیلمنامه‌ی مورد نظرمان است که ماه‌ها قبل برای برآورد مالی به تهیه‌کننده‌ی جوان و تازه کار، ولی علاقمندش تحویل شده بود.

به عنوان مثال یکی از فصل‌های جذاب فیلمنامه مربوط به دوره‌ی سامانیان است. در این فصل بزم با شکوهی از طرف امیر نصر سامانی ترتیب داده شده تا رودکی، شاعر بزرگ، در این بزم به همراه گروهی از نوازندگان آن دوره رامشگری کند. در این بزم است که رودکی به دلیل نابینا بودن، متوجه حضور برادر رابعه در میان مهمانان مجلس نمی‌شود و ناخواسته پرده از رابطه‌ی پنهان عاشقانه‌ی رابعه و بکتاش برمی‌دارد. برای این صحنه‌ها تحقیقات مفصلی انجام شده بود و تدارکات قابل توجهی برای لباس‌ها، سازها و مختصات موسیقائی دوران سامانی دیده شده بود. ترانه‌ای هم ساخته شده بود که قرار بود توسط یکی از خوانندگان شاخص کشور اجرا شود. نقش رودکی را هم قرار بود آقای کریم اکبری مبارکه بازی کند. تصور کنید در پرده‌ی دوم فیلم، رامشگری رودکی و گروه نوازندگان همراهش چه شور و شعفی می‌توانستند در آن بزم و به تبع آن در سالن سینما برپا کنند.

در پایان این بزم بزرگ و باشکوه بود که ماجرا به سمت یک تراژدی عاشقانه چرخش می‌کرد. همانطور که قبلاً گفتم در روزهای ابتدائی فیلمبرداری خبردار شدیم که برای فیلمبرداری این فصل‌ها پول کافی در بساط نداریم. من یا باید پا در یک کفش می‌کردم که فقط و فقط فیلمنامه نوشته شده‌ام را عیناً  می‌سازم که بی‌تردید با تعطیلی کار و بسته شدن پرونده‌ی فیلم در همان آغاز فیلمبرداری روبرو می‌شدیم، یا باید از ساختن این فصل‌ها صرف‌نظر می‌کردم. نمی‌دانم اگر شما جای من بودید کدام را انتخاب می‌کردید. ولی من راه دوم که حذف سوزناک این صحنه‌ها بود را انتخاب کردم.

نمی‌خواهم آه و ناله کنم یا حس ترحم کسی را بر انگیزم. ولی خوب است که بدانید سکانس‌های مربوط با دوره‌ی هخامنشی هم بکلی چیز دیگری بود. در فیلمنامه می‌خوانیم: کوروش بزرگ به همراه پسرش بردیا، در تنگنای یک نبرد تن به تن با سه جنگجوی سکایی، دلیرانه می‌ستیزند و در بحبوحه‌ی این ستیز نابرابر ولی حماسی، یک جنگجوی هندی مزدور از مخفیگاه خود زوبینی زهر‌آلود به سوی کوروش پرتاب و او را زخمی می‌کند. رویاروئی و گفتگوی طنزآمیز ملک‌الموت با این جنگجوی هندی‌، در همان صحنه‌های ابتدایی فیلم شخصیت ملک‌الموت و لحن فیلم را تعیین و تثبیت می‌کرد. صحنه‌های مربوط به وصیت و درگذشت کوروش هم بسیار با شکوه‌تر و مفصل‌تر از آن چیزی است که در فیلم دیده‌اید. ما فصل‌های مربوط به کوروش کبیر را می‌بایست در اوایل سال نود و هفت فیلمبرداری می‌کردیم که همزمان شد با فاجعه‌ی ویرانگر دلار معروف! و جهش سرسام آور قیمت‌ها و بی‌ثباتی‌های اقتصادی که بر بی‌پولی قبلی ما آوار سهمگینی شد.

ذائقه عمومی تماشاگران عادی امروز سینما با لحن متفاوت فیلم سازگاری نداشت

خلاصه من برای چندمین بار متوالی در طول فیلمبرداری، دست به قلم شدم تا فیلمنامه را مطابق با اوضاع نابسامان اقتصاد کشور و تهیه‌کننده‌ام جوری وصله پینه کنم و سرو سامان بدهم. و در پایان، این شیر بی‌یال و دم و اشکمی شد که می‌بینید. گذشته از همه‌ی کاستی‌های ناگزیر که در روند ساخت فیلم بر آن تحمیل شد، باید به این نکته هم اشاره کنم که ذائقه عمومی تماشاگران عادی امروز سینما با ساختار، مضمون و لحن متفاوت فیلم سازگاری چندانی نداشت. ولی من تردید نداشتم و ندارم که مخاطبین فراوانی هم وجود دارند که این نوع فیلم و نگاه را می‌پسندند و از آن استقبال می‌کنند. این اقبال می‌توانست صورت پذیرد اگر ما اکرانی درست و همراه با تبلیغات میدانی مناسب داشتیم. اما دریغ از حتی یک بیلبورد در سطح تمام شهرها و استان‌های نمایش دهنده‌ی فیلم. تماشاگر که خود به خود و بدون اطلاع از نمایش فیلم به سینما نمی‌آید، بخصوص تماشاگرانی که مورد نظر ما بودند.

در کنار این گرفتاری‌ها، به نظر من عوامل دیگری هم در شکست اکران فیلم نقش بسیار مهمی داشتند. مؤثرترین آنها اکران در فصل پاییز و همزمانی آن با چند فیلم کمدی و پرمخاطب بود. انتخاب فصل پاییز  برای نمایش عمومی، انتخاب شخص تهیه‌کننده بود و همه‌ی مسئولیت‌های آن متوجه خود ایشان است و نه هیچکس دیگر. مدیران با تجربه‌ی شرکت نمایش‌گستران که مسئولیت پخش فیلم را برعهده داشتند، مؤکداً به تهیه‌کننده عزیزمان اخطار و توصیه کرده بودند که با بیرون آمدن از ماه‌های محرم و صفر و رسیدن به فصل پاییز، فیلم‌های کمدی زیادی در صف نمایش هستند که عرصه را برای «سمفونی نهم» به شدت تنگ و خطرناک خواهند کرد. پیشنهاد مدیران شرکت پخش‌کننده اکران فیلم در اواخر فصل تابستان بود، ولی تهیه‌کننده به هر دلیلی که من از آن بی‌اطلاع هستم با پیشنهاد مدیران با تجربه پخش مخالفت کرد و بدون توجه به این اخطارها‌، برای اکران فیلم در فصل پائیز اصرار داشت. همانطور که شاهد و ناظر بودیم، پیش‌بینی همکاران‌مان در پخش درست از آب درآمد و همان شد که نباید می‌شد.

در کنار همه‌ی این ندانم‌کاری‌ها یک اتفاق دیگر هم افتاد تا آخرین ضربه‌ی مهلک را بر نمایش فیلم و تمام سرمایه تهیه‌کننده نورسیده‌ی ما وارد کند. یک هفته از آغاز نمایش عمومی فیلم بدون کمترین تبلیغات معمول و مرسوم گذشته بود که با افزایش ناگهانی قیمت بنزین و پیامدهای اجتماعی آن روبرو شدیم. نا آرامی‌های آبان ماه و قطع طولانی مدت اینترنت و ماجراهای بعد از آن باعث شد تا پرونده‌ی اکران ناکام «سمفونی نهم» برای همیشه بسته شود. ظاهراً برای شکست‌های پی در پی فیلم همین یکی را کم داشتیم. گل بود به سبزه نیز آراسته شد!

این حرف‌هایی که زدم به‌رغم طولانی بودن فقط گوشه‌ای از مشکلات پنهان و آشکار سینمای ایران بود که گریبان ما و فیلم «سمفونی نهم» را گرفت.

مرگ، ناخواسته در زندگی شخصی و حرفه‌ای من موضوعیت داشته

هیچ حرص و عجله‌ای برای پشت هم کار کردن ندارم

اکثر مخاطبان سینما شما را بیشتر با فیلم‌هایی کمدی که ساختید می‌شناسند، اما اکنون که بسیاری اقدام به ساخت فیلم‌های کمدی پرفروش می‌کنند، شما فیلم «سمفونی نهم» را کارگردانی کردید که نگاه خاصی به مقوله زندگی، مرگ و به خصوص عشق دارد. چرا ۱۷ سال از سینما دور بودید و چه اتفاقی شما را به سمت ساخت این فیلم هدایت کرد؟

گمان می‌کنم مخاطب اگر من را می‌شناسد صرفاً به اعتبار دو فیلم کمدی «مرد عوضی» و «مومیایی ۳»  نیست. من در طول چهل سال فعالیت حرفه‌ای مستمر و بی‌وقفه، فیلم‌ها و سریال‌های مختلف و متفاوتی ساخته‌ام. اسم اولین فیلمی که در دوران جوانی‌ام  ساختم «مرگ دیگری» بود، با مضمونی بسیار بسیار نزدیک به «سمفونی نهم» که در این دوران پیرانه سری ساخته‌ام. فیلم «زنگ‌ها» را هم در همان دوران جوانی ساختم. انگار ناخواسته مرگ در زندگی شخصی و حرفه‌ای من همواره موضوعیت داشته ولی در عین حال شما یک رویارویی جدی و خوف‌انگیز در لحن و ساختار فیلم‌هائی که با موضوع مرگ ساخته‌ام، نمی‌بینید. این شاید از روی علاقه‌ام به زبان طنز و طنازی باشد که از ظرفیت‌های شوخی و نمکین در پرداختن به این حقیقت انکار ناپذیر زندگی که خیلی جذاب هم نیست استفاده می‌کنم. در «سمفونی نهم» لایه‌های طنز کم نیست ولی، عیار و نوع آن متفاوت است. اساساً تجسد یک ملک‌الموت معترض و نا فرمان و بازیگوش روی زمین خارج از تعریف طنز نیست. اگر به تحلیل‌ها و نظریه‌های این ملک‌الموت چموش که در قالب گفتار روی فیلم بیان شده، توجه بیشتری کنید، قطعاً دریافتی غیر از یک فیلم صرفاً فانتزی و سرگرم‌کننده خواهید داشت.

و اما اینکه چرا من ۱۷ سال فیلم سینمائی نساخته‌ام؟ خب چرا باید می‌ساختم‌؟ مگر مسابقه‌ای در کار بوده که من از رقیبانم عقب افتاده‌ام؟! مگر هنرمند تاریخ تولید و انقضاء دارد‌؟ گذشته از اینها به شخصه خودم را مقید و مشروط به زمان و قالب کار نمی‌کنم. به نوعی هر مدیومی برایم ارزش خودش را دارد. گاهی به متن سریال خوبی برمی‌خورم‌، سریال می‌سازم. اگر به ایده یا موضوع مناسبی برای سینما بر بخورم فیلم سینمایی می‌سازم. هیچ حرص و عجله‌ای برای پشت هم کار کردن ندارم. 

خوی و صفات زشت انسانی‌ از ملک‌الموت هم قاتل بی‌رحم می‌سازد

فیلم «سمفونی نهم» با بهره گرفتن از ملک‌الموت در تاریخ ۲۵۰۰ ساله تا امروز، به روایت‌هایی از عشق می‌پردازد که موجب جنایت‌هایی همچون قتل برادر توسط برادر شده است، (حتی شخصیت ملک‌الموت نیز با تجربه عشق، آدم شده و سپس از دنیا می‌رود.) این نگاه به پدیده عشق از کجا ناشی می‌شود؟ چرا برخورد آدم‌ها با پدیده عشق همواره در طول تاریخ و حتی زمان کنونی که فیلم نیز نشان می‌دهد، به نحوی است که موجب اتفاقات ناگواری می‌شود؟

همینطور قتل خواهر توسط برادر. شما را به فصل عاشقانه رابعه ارجاع می‌دهم. برعکس نظر شما من فکر می‌کنم این عشق نیست که موجب اتفاقات ناگوار می‌شود، بلکه خوی و صفات زشت انسانی‌ست که اگر رها و بی‌عنان باشد، موجب حسد، رقابت و جنایت می‌شود. حتی ملک‌الموت وقتی اولین قدم‌ها را به عالم خطرناک  و پروسوسه‌ی آدمیت می‌گذارد، خوی و صفات ناپسند و شیطانی آدمی را هم تجربه می‌کند. به عنوان مثال ملک‌الموت فرضی ما در فیلم، برای اجرای فرمان قبض روح راحیل (ساره بیات) در صحنه‌ی تصادف حاضر می‌شود، او در همین صحنه درخواست سرهنگ کامبیز امینی (محمدرضافروتن ) را برای خبر کردن اورژانس به راحتی و در کمال خونسردی رد می‌کند. درحالیکه قبض روح سرهنگ امینی در دستور کار او نیست. خود او در ابتدای فیلم  به این نکته اشاره می‌کند که بعد از قبض روح فقط دو نفر که یکی بردیا و دیگری راحیل است، از کار و مسئولیتش خلع خواهد شد.

در واقع این فرشته‌ی قبلی و آدم فعلی، در همین صحنه تصادف، راحیل را بر اساس فرمان صادر شده قبض روح می‌کند ولی همزمان با رد درخواست سرهنگ امینی برای کمک مرتکب قتل می‌شود و فرمان شکنی می‌کند. او که حسادت را در صحنه‌ی قبل تجربه کرده بود، تبدیل به قاتلی بی‌رحم می‌شود و نافرمانی می‌کند.

«سمفونی نهم» با ارجاعاتی کوتاه به زندگی بزرگانی که در تاریخ سرزمین ما نقش داشتند، سعی در روایت داستان اصلی خود دارد. برخی از منتقدان به تعریف روایت‌های مختلفی از تاریخ در این فیلم نقدهایی داشتند. آیا لزوم استفاده از تاریخ در جهت ایجاد رغبت خواندن، در نسلی است که امروز با گذشته خود کاملا بیگانه هستند یا اینکه معتقدید تعریف همه این روایت‌ها لازمه داستان فیلم بوده است. در این باره توضیح دهید؟

به نظرم اگر روایت‌ها لازمه داستان فیلم نبودند، من چنین کاری را نمی‌کردم. حتماً در انتخاب این روایت‌های تاریخی بی‌اشکال نبوده‌ام ولی قصدم تنها ایجاد رغبت خواندن، توجه به داشته‌های تاریخی و اتصال نسل امروز به گذشته نبوده است. نظر منتقدان عزیز و ارجمندم همچنان در نزد من محترم و آموزنده است.

نقد امپرطوری قرن بیستمی هیتلر 

امپراطوری بدون جنگ و خون‌ریزی به وجود نمی‌آید

در قسمت ابتدایی فیلم روایتی از زندگی کوروش کبیر و مانیفست کلی حکومت هخامنشیان را می‌بینیم اما در ادامه شخصیت ملک‌الموت با مقایسه کوروش و هیتلر می‌گوید که امپراطوری‌ها همواره موجب کشتار آدم‌های بسیاری شده‌اند. حال آنکه کوروش بیشتر به صلح معروف است و هیتلر به قتل‌عام. آیا در این سکانس جدا از نشان دادن تفاوت تفکر باستانی ما با قرن بیستم اروپاییان، در پی نقد کوروش بودید؟

شما حتماً می‌دانید که وسعت امپراطوری هخامنشی تقریباً همه جهان متمدن آن روز را دربرمی‌گرفت. از دره سند در هند تا رود نیل در مصر، از ناحیه بنغازی در لیبی امروز تا رود دانوب در اروپا. این امپراطوری با این وسعت که دارای حکومت‌ها و ملل مختلف بوده است، قطعاً با تعارف، لبخند، تکان دادن دست و خوش آمدگوئی حکومت‌های مستقر به دست نیامده است. تاریخ هخامنشی پر است از جنگ‌ها و لشکرکشی‌های بزرگ و کوچک برای گسترش امپراطوری. پیروزی‌های کوروش کبیر و فرماندهان جنگاور و دلیرش در لشکرکشی‌ها و میدان‌های نبرد است که او را ملقب به فاتح افتخارآمیز سرزمین‌ها می‌کند. و کیست که نداند در جنگ‌ها حلوائی خیرات نمی‌کنند. اما نباید فراموش کنیم که در جنگ‌ها هم ملاک و معیاری هست. برای رویاروئی با حریف نیرومند شمشیر به دست باید دل شیر داشته باشی، اما برای فشار دادن یک دکمه و رها کردن ده‌ها بمب که منجر به قتل عام هزاران زن و کودک و مردمان بی‌دفاع می‌شود، همان دل موش کافی‌ست. تفاوت از زمین تا آسمان است.

مانیفست حکومت زمانی معنا و مفهوم پیدا می‌کند که حکومت مستقر باشد، با ثبات و در حال حکمرانی باشد. همانطور که شما گفتید در صحنه وداع کوروش با فرماندهانش در فیلم "سمفونی نهم" مانیفست کلی حکومت هخامنشیان برای اداره امپراطوری آریائی در مفهوم سخنان کوروش به صراحت و روشنی بیان می‌شود. این کلام سراسر مهر، دوستی و عدالت محور جای نقد ندارد. نقدی اگر هست متوجه امپرطوری قرن بیستمی هیتلر است که اتفاقاً او هم امپراطوری نساخته‌اش را آریائی می‌خواند. اما تفاوت از کجاست تا کجا!

شخصیت ملک‌الموت در انتهای فیلم می‌گوید که مخالف بسیاری از اتفاقاتی است که شخصا رقم زده و اگر می‌توانست به جای افرادی که جان آنها را گرفته، جان دشمن آنها را می‌گرفت و به این ترتیب مسیر تاریخ را تغییر می‌داد. این شخصیت در انتها نیز خود را فردی منتقد که در چهارچوب قانون کار کرده معرفی می‌کند. آیا با تاکید این شخصیت روی نقد مسائل مختلفی که شاید تابو باشند، در پی انتقاد به شرایط کنونی بودید؟ نقد در جامعه امروز چه جایگاهی دارد و تا چه اندازه شرایط بیان آن فراهم است؟ 

توضیحات و تفسیر فیلم کار فیلمساز نیست. به نظر من بهتر بود منتقدان اگر با فیلم رابطه‌ای پیدا کنند که ظاهراً با این فیلم کمتر پیدا کرده‌اند، به تحلیل و تفسیر فیلم بپردازند. البته من نقدهای قابل تاملی که حاوی مطالب و تعابیر جالبی هم بود خوانده‌ام. بطور کلی معتقدم که شما باید دریافت خودتان را از فیلم داشته باشید. همان برداشتی که شخص شما با توجه به فهم، دانش و تجربه شخصی خودتان از فحوای فیلم داشته‌اید، درست‌ترین برداشت است و من به هدفم رسیده‌ام و کارم را تمام شده تلقی می‌کنم، بدون هیچ پیوستی.

اگر فیلم‌های کمدی من در باب شدن کمدی‌های سال‌های اخیر مؤثر بوده، شرمنده‌ام

نمی‌دانستم تربیت ذائقه هنری یک ملت قرار است به دست صاحبان نوکیسه‌ی سالن‌های سینما رقم بخورد

بسیاری معتقدند که امروز جامعه ما به فیلم‌های کمدی نیازمند است، به عنوان کارگردانی که در حوزه کمدی کارهای شاخصی داشتید که با استقبال مخاطبان همراه بوده، این موضوع را قبول می‌کنید؟

جامعه ما در کنار انواع فیلم‌های جدی به فیلم‌های کمدی هم نیازمند است. فراموش نکنیم که سینما به عنوان جدیدترین شاخه هنر، معروف به هنر هفتم است. تمام نظریه‌های مرتبط با معنا و مفهوم هنر و همینطور اهداف و کارکردهای مختلف آن، هنر سینما را هم دربرمی‌گیرد. اینکه تصور کنیم کارکرد هنر سینما صرفاً ساختن سرگرمی و خنداندن مخاطب است، به نظرم چیزی جز جهالت محض نیست. اگر شما هم مثل بعضی از همکارانتان معتقدید که فیلم‌های کمدی که من در سال‌های دور ساخته‌ام، کم و بیش در باب شدن کمدی‌های سال‌های اخیر مؤثر بوده است، همین‌جا با نهایت شرمندگی از پیشگاه ملت شریف، فرهنگ‌دوست و هنر شناس کشورم عذر‌خواهی و خاضعانه از آنها طلب بخشش می‌کنم. من نمی‌دانستم که فهم ابتذال چقدر دشوار و تن دادن به آن چقدر آسان است. نمی‌دانستم که جریان فکری سینما و تربیت ذائقه هنری یک ملت فهیم قرار است به دست صاحبان نوکیسه‌ی سالن‌های سینما رقم بخورد. نمی‌دانستم که صاحبان افکار ذلیل، زیاده‌خواه و پول‌پرست هدایت سینمای فاخر کشورم را برعهده خواهند گرفت. نمی‌دانستم که مرز ساختن فیلم‌های کمدی با کاسبی کثیف تا این اندازه ناپیدا و غیرقابل تشخیص است.

گفتگو: حامد قریب

منبع: ایلنا

کلیدواژه: رقابت گرانی ایلنا اروپا حمید فرخ نژاد نمایش خانگی گفتگو با ایلنا روی زمین محمدرضا هنرمند سمفونی نهم فیلم سمفونی نهم ملک الموت فیلم های کمدی تهیه کننده سمفونی نهم اکران فیلم روایت ها ساخته ام قبض روح صحنه ها فیلم ها ی فیلم فصل ها ۱۷ سال

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۸۸۱۰۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اعضای هیئت انتخاب رویداد استارت‌آپی فیلمنامه نویسی منصوب شدند

به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، پوران درخشنده، مهدی سجاده‌چی، محمود اربابی، رضا حیدرنژاد، مهدی احمدی، هومان فاضل، علی مؤذنی، مصطفی رستگاری، محمد باقر قهرمانی و حجت الاسلام و المسلمین حسین رحیم‌زاده ده نفر عضو هیئت انتخاب این رویداد استارت آپی هستند که قرار است آثار منتخب آنرا تعیین کنند.

در معرفی فعالیت‌های هنری این افراد چنین آمده است:


پوران درخشنده:
فیلمساز، نویسنده، تهیه کننده و کارگردان ایرانی متولد کرمانشاه است که از سال ۱۳۶۵ فعالیت خود را آغاز نمود و در دانشگاه صدا و سیما با گرایش کارگردانی تحصیل کرد. از نمونه آثار او می‌توان به پرنده کوچک خوشبختی، زیر سقف دودی، بچه‌های ابدی و شمعی در باد اشاره کرد.

مهدی سجاده‌چی:
فیلمنامه‌نویسِ سینما و تلویزیون، متولد تهران در سال ۱۳۴۰ است. وی کار فیلمنامه نویسی در سینما را از سال ۱۳۶۸ با «پاتال و آرزو‌های کوچک» با همکاری «مسعود کرامتی» آغاز کرد و در ادامه فیلمنامه آثار دیگری همچون سوفی و دیوانه، روز سوم، قاعده بازی و هفت سنگ را نیز نوشت. سجاده‌چی در حال حاضر رئیس کانون فیلمنامه‌نویسان سینمای ایران است.

محمود اربابی:
مدرس دانشگاه و نویسنده سینما و تلویزیون است. از مهم‌ترین آثار او فیلم زندگی با چشمان بسته و فیلم حکایت عاشقی است.

رضا حیدرنژاد:
متولد تبریز در سال ۱۳۳۳ است و فعالیت‌های سینمایی خود را از سال ۱۳۵۲ آغاز کرد. او فارغ‌التحصیل سینما از مجتمع دانشگاهی هنر و همچنین مدرس کارگردانی و فیلمنامه‌نویسی است. نویسندگی فیلم سینمایی روی خط مرگ برعهده او بوده است.

مهدی احمدی:
متولد آذر ۱۳۴۵ در تهران، سینما و تلویزیون است. او فارغ‌التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه هنر است. نقاشی را از سال ۱۳۶۳ شروع کرد و تا کنون در بیشتر از سی نمایشگاه نقاشی شرکت داشته‌است.

هومان فاضل:
فارغ التحصیل رشته تئاتر و نویسنده و کارگردان مجموعه‌های رنگین کمان، حرف آخر، ماجرا‌های قلقلی، ذره بین، جنگ کتاب و نویسنده فیلمنامه مجموعه «نامه‌های بالدار» است. یکی از مهم‌ترین کار‌های او فعالیت در سریال آسمان من به کارگردانی محمدرضا آهنج و همکاری در کنار بازیگرانی نظیر سودابه بیضایی، الهام چرخنده، ویدا جوان و حمیدرضا عطایی است.

علی موذنی:
وی متولد تهران سال ۱۳۳۷ است. لیسانس ادبیات نمایشی از دانشکده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران دارد و از جمله نویسندگانی است که کار نوشتن را به شکل حرفه‌ای دنبال می‌کند. وی در عرصه داستان کوتاه، رمان، داستان بلند، نمایشنامه و فیلمنامه قلم می‌زند. در حوزه فیلم‌سازی نیز شش تله‌فیلم برای تلویزیون ساخته‌است.

مصطفی رستگاری:
متولد ۱۳۵۷ تهران و دارای دکترای فلسفه هنر است. از جمله آثار او می‌توان به نویسندگی فیلم سینمایی "چهل سالگی"، "لطفاً بدون گناه"، "به یاد بیاور" و آثار ویدئویی"ما هنوز زنده‌ایم"، "بلند گریه کن"، "تن‌ها خودت مانده‌ای"، "بالا بلند" و سریال "به دنیا بگویید بایستد" و "لیلی کجاست" اشاره کرد.

محمدباقر قهرمانی:
او متولد تهران و کارشناسی فیلمنامه نویسی رادیو تلویزیونی، کارشناسی ارشد رادیو و تلویزیون و دکترای تئاتر و فیلم است. عضویت در گروه واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، شورای سیاستگذاری مرکز تئاتر مولوی، کمیته بررسی رشته تئاتر کودک و نوجوان، معاون روابط بین الملل دانشگاه تهران و سرپرست دانشکده هنر‌های نمایشی و موسیقی از جمله سوابق علمی و اجرایی او است.

حسین رحیم‌زاده:
تحصیل در حوزه علمیه قم، مدرس علوم قرآنی و نهج‌البلاغه، دارای سابقه مدیریت و مشاوره و کارشناسی گروه‌های برنامه ساز تلویزیونی و فیلم و سریال در صدا و سیما و عضویت در شورای پروانه ساخت و نمایش سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از جمله سوابق حجت الاسلام حسین رحیم زاده است.

گفتنی است رویداد استارت‌آپی فیلمنامه نویسی با هدف کمک به ارتقای کمی‌و کیفی فیلمنامه نویسی، شناسایی و معرفی ایده‌های خلاقانه در فیلمنامه‌نویسی، معرفی استعداد‌های فیلمنامه نویسی در سطح کشور و زمینه سازی برای حضور و تبادل دانش و تجربه نیرو‌های خلاق و مستعد کشور خرداد ماه سال جاری در تهران و توسط پارک ملی علوم و فناوری‌های نرم و صنایع فرهنگی جهاددانشگاهی برگزار می‌شود.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • سینما بدون چهره کارگر ایرانی
  • «مست عشق» ، زمانی برای مستی سالن های سینما / روایت مولانا و شمس ، پدیده ای فراتر از اکران
  • سرگذشت غم‌انگیز نخستین زن بازیگر سینمای ایران
  • به یاد آتیلا پسیانی و لحظه‌های ماندگارش در سینما | از هنرمندی در آثار بهرام بیضایی تا حاتمی‌کیا و بهروز افخمی |‌ ببینید
  • اولین هنرپیشه زن سینما و یک سرگذشت تلخ پرتکرار
  • (ویدئو) ماجرای خدمتی که عباس کیارستمی در دهه ۷۰ به سینمای ایران کرد چه بود؟
  • اعضای هیئت انتخاب رویداد استارت‌آپی فیلمنامه نویسی منصوب شدند
  • هیئت انتخاب رویداد استارت‌آپی فیلمنامه‌نویسی مشخص شدند
  • از آمار فروش هفته گذشته چه می‌دانید؟/ پرفروش‌ترین اثر غیرکمدی
  • رابطه این فیلم با ماجرای قتل بابک خرمدین | اسم فیلم را عوض کردم تا...